بامداد اندیشه

فرهنگی - اجتماعی - سیاسی

بامداد اندیشه

فرهنگی - اجتماعی - سیاسی

از انقلابات تا اصلاحات !!!

  دقیقا نمیتوان گفت اولین رویداد اصلاح طلبانه در تاریخ بشری چه زمانی به وقوع پیوسته ، اما بنا

  بر گفته مومنان و مذهبیون ، اولین اصلاح طلب کسی نیست جز خداوند !!!

  دلیل این ادعا هم آمدن و تکمیل شدن ادیان و اصلاح گفته های یک پیامبر ، توسط پیامبر 

  بعدیست. 


  اما آنچه مبرهن است ، این است که آدمی به دلیل میل ذاتی به پیشرفت ، همواره به دنبال 

  اصلاح امور زندگی خود است.


  با گذشتن از این مقدمه کوتاه ، به تعریفی که در علوم سیاسی از "اصلاحات" و "اصلاح طلبی" ، 

  ارائه شده میپردازم.

  اصلاحات وجهی از تحولات سیاسی است که در فرآیند آن به تغییرات آرام و مسالمت آمیز در 

  جامعه ، آنهم به منظور دستیابی به تعادل و رفع مصایب،تصحیح خطاها و متوقف سازی سوء 

  استفاده های اجتماعی،جلوگیری از وقوع بحران های سیاسی، و حرکت های رو به پیش در 

  مهندسی اجتماعی مبادرت می شود.

  بر خلاف آنچه در انقلاب ها مشاهده شده ، اصلاحات یک شیب تدریجی و کند و نتیجه گرا دارد. 

  در اصلاحات روند تغییرات زمان بر است و تا جایی که سعی میشود از هزینه های گزاف و یکباره

  اجتماعی پرهیز می شود. 


   برای اصلاحات مفروضه های متعددی را می توان در نظر گرفت. مهمترین مفروضه های اصلاحات 

  عبارتند از: 1) اصلاحات پیوسته در برابر فساد مطرح می شود،2) اصلاحات اگر از جانب حاکمان 

  اعمال شود،حرکت آن از بالا به پایین است،3) اما اگر از جانب مردم انجام گیرد، حرکت آن از پایین

  به بالاست،4) اصلاحات در جوامعی رخ می دهد که از نوعی ثبات و تعادل برخوردار باشند،5)

  اصلاحات مشخصاً از راه های قانونی و با استفاده از نهاد های قانونی صورت می گیرد.،6) جنبه

  های اصلاحات ممکن است اقتصادی،سیاسی،اجتماعی،حقوقی و مذهبی باشد،7) حضور توده

  ها در اصلاحات نه شرط لازم است نه شرط کافی،8) اصلاحات بر خلاف انقلاب با خشونت همراه

  نیست،9) اصلاحات بر خلاف انقلاب ها،ساختار های سیاسی و اجتماعی  جامعه را دگرگون

  نمی سازند.


  با این زمینه گفتار ، به زمینه های عقیدتی و فکری اصلاح طلبان ایران اشاره کوتاهی خواهم کرد.

 

 

 پیشینه اصلاحات در ایران:

       جریان اصلاحات و به تعبیری گفتمان اصلاح طلبی، در سه دوره از تاریخ ایران مجال ظهور یافته است. اولین دوره از جریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم قاجار و مشخصا در قالب جنبش مشروطه مجال ظهور یافت.دومین دوره از جریان  اصلاحات در مقابل پاتریمونیال مطلقه پهلوی در قالب نهضت ملی خود را نشان داد. سومین دوره اصلاحات در مقابل استیلای سنت گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب اسلامی در 1376 و در قالب جنبش دوم خرداد مجال بروز یافته است.(بشیریه،1381: 71)

 1) پیشینه اصلاحات در عصر قاجار:

       آنچنانکه که گفته شد اولین دوره ازجریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم قاجار و مشخصا در قالب جنبش مشروطه مجال ظهور یافت. البته جریان اصلاحات توانست در ادوارکوتاه اما قابل ملاحظه آنهم  قبل از جنبش مشروطه در فضای سیاسی و اجتماعی ایران بروز یابد.

 

      بنابراین  می توان گفت که اولین موج از جریان اصلاحات ابتدا از عصر عباس میرزا آغاز شد که نشانگان آن در طول جنگ های ایران روس خود را نشان داد.عباس میرزا فرزند چهارم فتحعلی شاه بود که شاهزاده با کفایت و دلیری بود که توانست رشادت های قابل ملاحظه ای را در جنگ های ایران و روسیه از خود نشان دهد.عباس میرزا در طول جنگ اول ایران و روس نشان داد که نیروهای عشایری در برابر توپخانه سیار کارساز نیست،از این رو به اصلاح طلب معاصر خود در امپراتوری عثمانی یعنی سلطان سلیم سوم تاسی کرد و نظام جدید عثمانی را به سبک خویش در آذربایجان پیاده کرد.(زرین کوب،1375: 165) لذا ارتش خود را به توپخانه سیار مجهز کرد،سلاح های جدیدی را وارد ایران ساخت و نیروهای نظامی خود را به لباس متحد الشکل الزام نمود. او ضمن چاپ کتاب های زیاد،دارالترجمه ای برای کتب راهنمای نظامی و مهندسی در تبریز بنا کرد و آنان را ملزم به دانستن دروس علمی و یاد گیری نقشه برداری و آموختن زبان های خارجی نمود.او کارگزارانی را به روسیه اعزام کرد تا حرفه های جدید بیاموزند. او با در اختیار گرفتن افراد کاردان و با کفایتی چون: محمد خان امیر نظام،میرزا تقی خان فراهانی(امیر کبیر)، میرزای بزرگ فراهانی و پسرش قائم مقائم،و میرزا صادق وقایع نگار، اقدامات حرکت به پیشی را به انجام رساند.او همچنین حقوق دربار،مستمریها و ولخرجیها را متوقف کرد و برای جلوگیری از تکرار قیام مذهبی که سلطان سلیم سوم را ساقط کرده بود،فتوای روحانیت را در موافقت با نظام جدید به دست آورد. (زرین کوب،1375: 166)

 دومین موج اصلاحات قاجار در زمان پادشاهی محمد شاه و در اقدامات وزیر با کفایت او قائم مقائم به بار نشست. قائم مقام پیشتاز رویکرد و نگرش اصلاحات و به نوعی زمینه ساز حکومت داری به شیوه میهن دوستانه در ایران عصر جدید است. شیوه ای که بعد ها،توسط افرادی چون امیر کبیر و مصدق ادامه یافت.(زرین کوب،1375: 167)

 سومین موج اصلاحات قاجار در زمان صدارت ناصرالدین شاه و به وسیله میرزا تقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر دنبال شد. اصلاحات امیر کبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت.در واقع اقدامات امیر کبیر،مبنای بخش عمده ای از اصلاحات مدنی و اداری بعد از دوران او شد.(آدمیت،1354: 56) امیر کبیر با تاکید بر ضرورت اقتدار حکومت مرکزی بر محور سلطنت و ضروت تبدیل ساختار قدرت به ساختی در خدمت امنیت اجتماعی و رفاه عمومی،شکل جدیدی از سلطنت را بنیاد نهاد که برخی از تاریخ نگاران آن را استبداد منور نامیده اند.(ازغندی،1379: 96) در یک چنین نظام سیاسی مردم به جای آنکه ملوک مالک الرقاب و بنده پادشاه باشند، به ملتی با برخورداری از حقوق اجتماعی و سیاسی معین،تبدیل می شوند.(ازغندی،1379: 96)از جمله نشانگان اصلاحات امیر کبیر می توان به اقدام او در تاسیس مدرسه دارالفنون،انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه، رسیدگی به وضع مالیه،اصلاحات اجتماعی، سروسامان دادن به ارتش، اصلاحات سیاست خارجی،اصلاحات مذهبی وحذف القاب وعناوین اشاره کرد. امیر کبیر حتی قصد دگرگونی در نظام سیاسی را داشته و برای استقرار کنسطیطوسیون منتظر فرصت مناسب بوده اما مجالش نمی دهند. ادامه اصلاحات امیر کبیر را صدر اعظم های دیگری چون: میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا علی خان امین الدوله و میرزا علی خان امین السلطان دنبال کرده اند. (زرین کوب،1375: 177)

چهارمین موج اصلاحات زمان قاجار بعد از صدارت مظفرالدین شاه و در دوران انقلاب مشروطه  بروز یافت.اصلاحات این دوره از تاریخ سیاسی واجتماعی ایران که منجر به انقلاب مشروطه گردید،زمینه های های چون،ساختاری،سیاسی واجتماعی وفکری را به همراه داشت. مهمترین مولفه در زمینه های ساختاری اصلاحات این عصر، به نحوه سلطنت ناصرالدین شاه،وجود استبداد ونارضایتی مردم از نحوه حکومت ناصرالدین شاه ربط داشت.(زرین کوب،1375: 183) زمینه های سیاسی و اجتماعی اصلاحات این عصر هم به طرح اندیشه های سیاسی واجتماعی با محوریت ارزش هایی چون: مساوات طلبی،آزادیخواهی،قانونگرایی و اومانیسم باز می گشت که از طرف نخبگان سیاسی ودولتمردانی وطن خواهی چون: امیر کبیر و میرزا حسین خان قزوینی دنبال شد. (ازغندی،1385: 66)زمینه های فکری اصلاحات هم به مساعی اندیشه متفکرانی چون: حاج زین العابدین مراغه ای،تاریخ بیداری ایرانیان،ناظم الاسلام کرمانی،عبدالرحیم طالبوف،میرزا فتحعلی آخوند زاده،میرزا ملکم خان،میرزا آقا خان کرمانی،سید جمال الدین اسد آبادی،سخنرانی های سید جمال واعظ،ملک المتکلمین، روزنامه های حبل المتین،چهره نما،حکمت  و ملا نصر الدین مربوط بود. این آثار به لحاظ فکری تاثیر قابل ملاحظای بر اصلاحات این ایام گذاشت.با این حال این زمینه ها،منجر به انقلاب مشروطه شد تا اصلاحات دوران قاجاری روند دیگری به خود بگیرد. (زرین کوب،1375: 184) به این ترتیب موج واقعی اصلاحات در عصر قاجار در انقلاب مشروطه نمود یافت.بنابر این باید اذعان نمود که جنبش مشروطه طلبی نمود سیاسی واجتماعی ورود اندیشه های مدرن به ایران بود که بر پایه های لیبرالیسم،دموکراسی،عقلانیت،قانون،تفکیک قوا،قانون اساسی،سکولاریسم و سیاست زدایی دین و نهاد های دینی قرار داشت. (زرین کوب،1375: 186)

 2) پیشینه اصلاحات در عصر پهلوی :

      آنچنانکه که ذکر گردید دومین دور ازجریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم پهلوی و مشخصا در قالب نهضت ملی و مشخصاً در اقدامات مصدق مجال بروز یافت.(یکتا،1382: 3) این دوره از اصلاحات هم زمینه هایی را به همراه داشت. این زمینه های بیشتر جنبه نوسازی داشت که در اقدامات عقل گرایانه و بهنجارسازانه رضاه شاه وپسرش محمد رضا شاه خود را نشان داده بود وآسیب های عمده ای را بر گروه ها وفرهنگ جامعه سنتی وارد می کرد.(ازغندی،1385: 37) اصلاحات عقل گرایانه و بهنجارسازانه رضاه شاه که مبنای اصلاحات عصر او شد عبارت بود از:

1) متمرکز ساختن منابع و ابزار قدرت،2) ایجاد وحدت ملی،3) تاسیس ارتش مدرن،4) تضعیف مراکز قدرت پراکنده،5) اسکان اجباری و خلع سلاح عشایر، 6) ایجاد دستگاه بوروکراسی جدید واصلاحات مالی و متمرکز اداری، 7) تقسیم اراضی خالصه بین کشاورزان، 8) تاسیس مدارس،9) ایجاد موسسات تمدنی و اعزام دانشجو به خارج، 10) ایجاد جاده و راه آهن، 11) پیشرفت تجارت،12) تعقیب جدایی دین از سیاست، 13) اتخاذ نام پهلوی و تبدیل تاریخ هجری به شمسی، 14) حفظ تمامیت ارضی، 15) غرب گرایی و احیا فرهنگ ملی، 16)گذشته گرایی وگرایش به فرهنگ باستانی و میراث آرکائیسم، 17) برگزاری جشن هزاره فردوسی و بنای یادگار در طوس. (زرین کوب،1375: 195)

 این اقدامات رضاه شاه تحولاتی بنیادی را در ساختار اقتصادی،نظام آموزشی،اداری و نظامی ایجاد کرد و شکل و محتوای زندگی جامعه و روابط اجتماعی را دگرگون کرد. در این راستا گفته شده است که از جنبه اجتماعی شانزده سال سال سلطنت رضا شاه یک دوره کلیدی برای گذار جامعه ایرانی از شیوه تولید شبانکارگی ایلاتی به تولید کامل تولید بورژوایی و خرده کالایی است. (ازغندی،1385: 144) برایند چنین اقداماتی،تحصیل وتحمیل استبداد بر فضای سیاسی واجتماعی ایران بود. در این زمینه مقایسه  نتایج و دستاوردهای دولت های غربی با نتایج اقدامات رضا شاه  در الگو های دولت مطلقه بیشتر می تواند نشان دهنده ادعای ما درتحصیل وتحمیل استبداد رضاه شاه باشد. در این زمینه گفته شده است افدامات دولت های غربی در دولت های مطلقه منجر به آن شد که نقش شخصیت در روند تصمیم گیری و اجرایی اعتبار خود را از دست دهد. برعکس در ایران،تمرکز قدرت رضا شاه و پسرش،مانع  اصلی نهادینگی قدرت در تمامی حوزه های برنامه ریزی و اجرایی سیاسی واجتماعی بود. اگر چه رضا شاه توانست با قدرت امنیت را به ارمغان بیاورد،اما قادر نگردید ابزار و نها های اجبار را بر ساختار طبقاتی استوار سازد و این امر درست در مقابل اصلاحات دولت های مطلقه در اروپای قرن شانزدهم وهفدهم بود.این  گونه اقدامات از اواسط سلطنت محمد رضا شاه ومشخصا از فاصله 1334 به بعد،به نوعی بازتولید و تجدید ساخت شد. (ازغندی،1385: 38)

 نظر به تحصیل استبداد ناشی از اقدامات عقل گرایانه پهلوی اول و پسرش آنهم بعد از ترور نافرجام در دانشگاه تهران،اصلاحاتی در زمان مصدق شکل گرفت. مصدق که در رهگذر اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم و قرار داد الحاقی گس- گلشائیان، جبهه ملی را تشکیل داده بود، در سال 1330 و بعد از ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 به نخست وزیری رسید.(فوران،1382: 425) وی بعد از نیل به مقام نخست وزیری، کابینه جدید و برنامه 9 ماده ای اصلاحتش را به مجلس هفدهم معرفی کرد که شامل اصلاح قوانین انتخاباتی،مالی،اقتصادی،پولی،اصلاحات اداری،قضایی،اصلاح قوانین مطبوعاتی و اصلاح خدمات آموزشی و بهداشتی و ارتباطات بود. به هرحال،با قبول زمامداری از طرف او ،فضای اختناق سیاسی که در دوران عبدالحسین هژیر و ساعد، شدت گرفته بود،باز شد، مطبوعات د وباره حیات تازه یافت و مبارزات احزاب سیاسی دو باره بر قرار گشت. در مجموع مهمترین مساهمت جبهه ملی در راستای اصلاحات، تحقق اصول  دموکراسی، حکومت قانون ورهایی ایران از مدار وابستگی به انگلستان بود که این وابستگی می رفت که به وسیله نخست وزیرانی چون حسین اعلا نهادینه شود. (فوران،1382: 426)

 ۳) پیشینه اصلاحات در جمهوری اسلامی:

     سومین دور از جریان اصلاحات در ایران، در قالب جنبش دوم خرداد و در مقابل استیلای سنت گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب در سال 1376 شکل گرفت.(بشیریه،1381: 73)گفتمان اصلاح طلبی در این دوره از تاریخ سیاسی ایران،در حقیقت بر اثر کم توجهی های گفتمان اصول گرایی به موضوع های فرهنگی،اجتماعی و توسعه سیاسی به وجود آمد.(تاجیک،1386: 2) شکل گیری اصلاحات در این دوره زمینه های متعددی چون زمینه های:ساختاری،اقتصادی، اجتماعی،سیاسی،فکری و عقیدتی و فرآیند جهانی شدن را به همراه داشت. (بشیریه،1381: 129)

 

الف) زمینه ها و عوامل شکل گیری اصلاحات در جمهوری اسلامی

       همانگونه که گفته شد،شکل گیری اصلاحات درطول سال های 1376 تا 1384 زمینه های متعددی  را به همراه داشت.زمینه هایی چون: ساختاری،اقتصادی، اجتماعی،سیاسی،فکری و عقیدتی و فرآیند جهانی شدن  از اصلی ترین زمینه ها و عوامل شکل گیری اصلاحات در فاصله سال های 1376 تا 1384 بوده اند که هریک به تفکیک مورد ارزیابی قرار می گیرند.

 ۱) زمینه های ساختاری اصلاحات در سال 1376:

       در زمینه های ساختاری اصلاحات سال 1376، متغیر هایی چون سنخ ماهیت دولت تا قبل از سال 1376، تمایلات نظام سیاسی در گذار به اصلاحات در دهه 70، در شکل گیری اصلاحات دخیل بوده اند. در این زمینه و در باب سنخ ماهیت دولت در فاصله سال های 1360 تا 1376 گفته شده است که دولت ایران در این سال هابه لحاظ ایدئولوژیک برخی از عناصر دولت جامع القوا  را دارا بود. طبیعی بود که با توجه به چنین بستری، سیاسی کردن کل جامعه و علایق اجتماعی یک مفروض تلقی شود.،ضمن آنکه فضای سیاسی واجتماعی ایران در این سال ها شاهد استیلای سنت گرایی اسلامی و اسلام گرای سنتی بود و بر ولایت فقیه به عنوان کانون اصلی اقتدار، تاکید می شد.در حقیقت در فاصله این سال ها، بر سلطه بلا معارض اقتدار کاریزماتیک آیت الله خمینی تاکید می شد و کنترل نهاد های قانون گزاری و اجرایی، بر محور روحانیت بود. (بشیریه،1381: 57-47) در چنین ساختاری پارلمان جایگاه ثانوی داشت وانتخابات در مقابل جایگاه اصلی ولایت فقیه،نقشی فرمایشی داشت. (بشیریه،1381: 49) خصلت ابزاری نهاد های دموکراتیک، محدودیت آزادی های مدنی وسیاسی،تداوم بسیج توده ای و وجود شبکه روابط حامی پروری آنهم در پرتو سلطه الیگارشی در سوح مختلف مردم، ابعاد دیگر سنخ ماهیت دولت در این سال ها بود در باب تمایلات نظام سیاسی برای گذار به دموکراسی. (بشیریه،1381: 52) این نکته  هم در خور بیان است که نظام سیاسی در دهه 70 برخی از ویژگی های دموکراسی صوری را نمایش می داد و برای عبور از بحران هایی چون: مشارکت سیاسی ومشروعیت سیاسی گرایش نشان می داد. (بشیریه،1381: 55)

 

2) زمینه های اقتصادی اصلاحات در سال 1376:

       استراتژی توسعه صادرات و اتخاذ سیاست های خصوصی سازی، آزاد سازی وگسترش مصرف گرایی و نیز سیاست تعدیل اقتصادی دولت پنجم (هاشمی رفسنجانی)که به دنبال خود توسعه سیاسی را اقتضا می کرد،از زمینه های اقتصادی، اصلاحات بود.(ازغندی،1385: 45)

 

3) زمینه های اجتماعی اصلاحات در سال 1379:

       مولفه ها ومتغیر های زیر زمینه های اجتماعی اصلاحات در سال 1376 را فراهم کرد:

1) تغییر در ترکیب جمعیتی کشور و افزایش بی سابقه نسل جوان،2) گسترش شهر نشینی و شهر گرایی و متعاقب آن افزایش توقعات رفاه طلبانه،3) گسترش و ارتقای کمی وکیفی فرهنگ و توسعه نهاد های آموزشی ودانشگاه ها،4) افزایش بی سابقه جمعیت دانشجویی کشور،5) دگرگونی بیشتر در ارزش ها و هنجار های اجتماعی و طرح نظام های ارزشی جدید، 6) ظهور طبقه متوسط جدید و تشکیل انجمن های روشنفکری،7) شکل گیری آرمان های جنبش دانشجویی ، 8) ظهور نسل جدیدی از نخبگان سیاسی وافزایش آگاهی های سیاسی.(دهشیری،1383: 5)

 

4) زمینه های سیاسی اصلاحات در سال 1376:

       زمینه های سیاسی اصلاحات بیشتر بر سازمان ها واحزاب سیاسی جدید تاکید داشت. در این زمینه گفته شده است که  بلوک قدرت بیشتر از دو بلوک یعنی بلوک احزاب و گروه های سنتی و محافظه کار اسلامی و بلوک احزاب و نیروهای رفرمیست اسلامی تشکیل می شد.به لحاظ گونه شناسی به بلوک احزاب و گروه های سنتی و محافظه کار اسلامی ،راست سنتی گفته می شد که  در مقابل راست مدرن یعنی گروه های رفرمیست اسلامی قرار می گرفت.(بشیریه،1381: 144) گروه های رفرمیست اسلامی را گروه هایی چون مجامع شامل (مجمع روحانیون مبارز، مجمع نیروهای خط امام،مجمع نمایندگان حزب الله،مجمع نمایندگان ادوار مجلس،مجمع نمایندگان خط امام و مجمع اسلامی بانوان) احزاب شامل( سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،حزب همبستگی ایران اسلامی، حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب کارگزاران سازندگی و حزب اسلامی کار) و انجمن ها شامل ( دفتر تحکیم وحدت، انجمن مدرسین دانشگاه ها، انجمن اسلامی مهندسان، انجمن اسلامی معلمان و انجمن اسلامی جامعه پزشکی) شکل می دادند. (بشیریه،1381: 148)

 

      گروه های رفرمیست اسلامی یا راست مدرن در ائتلاف با سازمان و تشکیلات جامعه مدنی و طبقه متوسط جدید که وظیفه گذار به دموکراسی در ایران را بر عهده داشتند،زمینه های دگرگونی در دولت ایدئولوژیک را تشکیل دادند. (بشیریه،1381: 149)

 

5) زمینه های فکری وعقیدتی اصلاحات در سال 1376:

      از مولفه های زیر به زمینه های فکری وعقیدتی اصلاحات در سال 1376 یاد شده است:1) کثرت گرایی عقیدتی و ارزشی،2) آمیزش دین با سیاست،3) معنویت گرایی،4) آزادی،5) حاکمیت قانون،6) دفاع از نهاد های مدنی،7) نفی خشونت،8) تاکید بر اجماع و  وفاق در باره قانون اساسی. (دهشیری،1383: 5)

 

6) فرآیند جهانی شدن ونقش آن در اصلاحات در سال 1376:

       تاثیر فرآیند جهانی شدن در دهه هفتاد بر فضای سیاسی و اجتماعی بسیاری از کشور های خاور میانه محسوس بود. در پی این فرآیند، تحولات چشمگیری بر دموکراسی،آزاد سازی و روابط دولت با جامعه مدنی و فضای سیاسی کشور های خاورمیانه رخ داد.در پی این امواج، تعاملات بین المللی گسترده و عمیقی در عرصه های تکنولوژیک، سیاسی و بین المللی به وجود آمد و ضمن ایجاد انقلاب در فرآیند ارتباطات و فعالیت های اطلاع رسانی،تنش زدایی در دستگاه دیپلماسی کشور ها اعمال شد.ایران هم تحت تاثیر برخی از کشور های خاورمیانه از این امواج بی تاثیر نماند. (بشیریه،1381: 161)

 

ب) عملکرد و حیات سیاسی اصلاحات در جمهوری اسلامی:

       مجموعه زمینه ها و عواملی که گفته شد،منجر به شکل گیری گفتمان اصلاح طلبی گردید. این گفتمان نتیجه گریزناپذیر انقلاب اسلامی بود که موجب باز شدن فضای سیاسی کشور گردید. در این مرحله از حیات انقلاب اسلامی،به ضرورت توسعه فرهنگی،سیاسی،اجرای اصلاحات مختلف سیاسی و اجتماعی،ایجاد فضای باز سیاسی و اجتماعی، فرآیند تجمیع تقاضا های مردم در قالب های جدید و پایداری مانند: جامعه مدنی، احزاب،تسامح،آزادی بیان،آزادی پس از بیان، تکثر گرایی، قانون گرایی، رشد کمی و کیفی مطبوعات،آزادی مطبوعات و نشریات،برگزاری اجتماعات سیاسی در دانشگا ها و سطح کشور، طرح مباحث سیاسی واجتماعی در رسانه ها، مشارکت سیاسی،توسعه سیاسی تاکید گردید.(اخوان کاظمی،1383: 5)بنابراین با شکل گیری گفتمان اصلاحات طبیعی به نظر می رسید که این گفتمان بتواند به فعالیت های خود در فراگرد حیات سیاسی بپردازد. برای گفتمان اصلاحات می توان طیف های متنوعی از فعالیت را در نظر گرفت. به گونه ای که این گفتمان توانست در طیف های فکری، سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و دیپلماسی به فعالیت بپردازد. (اخوان کاظمی،1383: 6)

 

1) عملکرد فکری و عقیدتی اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی:

        به لحاظ فکری برخی از آموزه های موجود در جریان اصلاح طلبی،تاثیر پذیرفتن از آبشخور فکری دکتر سروش و دکتر بشریه بود. این دو خطی را در فرآیند حیات فکری اصلاحات ترسیم کرده بودند که از قبض و بسط شریعت شروع و با توسعه سیاسی ادامه می یافت.(حاجی پور،1383: 6) برخی دیگر از آموزه های مربوط به جریان اصلاح طلبی،مربوط به  پژوهش های مرکز تحقیقات استراتژیک بو.د. در حلقه علمی مرکز تحقیقات استراتژیک،سعید حجاریان و محمد رضا تاجیک و خسرو تهرانی قرار داشتند. محمد خاتمی رئیس جمهوری گفتمان اصلاحات، حجاریان را به عنوان مشاور امنیتی خود برگزید. محمد رضا تاجیک متاثر از جریان پست مدرن و اندیشه های میشل فوکو بود. .(حاجی پور،1383: 6)  دیدگاه های عقبدیتی و فکری در این گفتمان، بیانگر نگره های زیر بود: 1) مناسبات دموکراتیک و مردم سار،یک فرآورده و تجربه تمام بشری هستند و لزوماً نباید در چارچوب نظام معنایی وگفتمانی محصور شوند، 2) نقش دین در گردونه چنین مناسباتی یک نقش اخلاقی،هنجاری و یک نقش توجیهی،توضیحی،تفسیری وتحدیدی بود، 3) حکومت یک امر عرفی است نه قدسی و حکومت دینی به معنای تسری دین بر همه عرصه ها و احکام نیست، 4) بسیاری از بحران ها و تلاطمات در جامعه امروز،ریشه در راس هرم جامعه دارد،5) نظام دینی مستقر در عرصه های پراتیک و عمل اجتماعی و نیز تدیبر منزل و سیاست مدن،لنگ می زند.،6) حاکمیت خصلت دوگانه دارد و .همواره به صورت ناسازگار بین نهادهای انتخابی دموکراتیک و نهاد های انتصابی تئوکراتیک در نوسان است. .(حاجی پور،1383: 7)

 

      بخشی دیگر از نگره های فکری و.عقیدتی گفتمان اصلاح طلبی،معطوف به پر کردن شکاف های موجود در جامعه بود. شکاف های موجود جامعه به قرار زیر بودند:

1) شکاف میان سنت و مدرنیسم،2) شکاف میان روحانیت،3) شکاف میان حاکمیت ومردم،4) شکاف میان دین و سپهر عمومی،5) شکاف میان خرده فرهنگ ها وفرهنگ مسلط،6) شکاف میان توده ها و جامعه مدنی،7) شکاف میان گفتمان انقلابی و گفتمان اصلاحات،8) شکاف شکاف میان رهبری وطیف چپ،9) شکاف میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی. .(حاجی پور،1383: 8)

 

      گفته شده است که این شکاف ها موجب شد که در مرکز تحقیقات استراتژیک بر تز انقلاب در انقلاب،تاکید شود. نکته قابل توجه در گفتمان اصلاح طلبی آن بود که این گفتمان با بهره گیری از مکانیسم هایی برای تقویت آموزه های فکری خود بهره گرفت. مکانیسم های موجود برای تقویت آموزه های فکری در قالب استراتژی های زیر قابل مفصل بندی بودند:

1) استراتژی وا سازی یا ساخت شکنی گفتمان مسلط،2) مهار دال های شناور مربوط به گفتمان مسلط و ارزانی داشتن مدلول های خود در برابر آن،3) بهره جستن از میکرو فیزیک قدرت و میکرو پلوتیک تقاضاها، 4) ایجاد زنجیره های همگون از هویت های متایز،5) بهره جستن از خصلت های جنبشی و نه سازمانی جامعه،6) بهره جستن از شیوه فعالیت های شفاهی وعلنی،7) بهره جستن از منطق تعیین چند جانبه،8) سازماندهی جنبش کارناوالسیم،9) طرح رادیکال دموکراسی،10) ایجاد انجمن و برگزاری نشست ها و متینگ های سیاسی،11) اعمال هژمونی از طریق جامعه مدنی،12) تاکید بر مصادره گفتمانی و شخصیتی،13) پرورندان روشنفکران خاص،14) حاد کردن خصلت های اعتراضی. .(حاجی پور،1383: 11-10))

 

2) عملکرد سیاسی اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی:

      عملکرد سیاسی اصلاح طلبان در دو دوره مجزا قابل ارزیابی است. دوره اول اصلاحات از فاصله 1376 آغاز شد تا 1380 ادامه یافت.اصلاحات این دوره،منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. در این دوره بر قانون گرایی، تحزب، تلاش برای جامعه مدنی، تکثر گرایی،تسامح، و تقویت نهاد های مشارکت قانونی تاکید شد.(اخوان کاظمی،1383: 7)نکته قابل توجه اصلاحات در این دوره آن بود که این دوره حیات اصلاحات،به لحاظ سیاسی دوره پر چالش وتنشی بود. (اخوان کاظمی،1383: 7) گفته شده است که جریان اصلاحات در این دوره در هر 9 روز، شاهد یک بحران بوده است. قتل های زنجیره ای، حوادث کوه دانشگاه،ترور حجاریان،محاکمه غلامحسین کرباسچی، حواشی کنفرانس برلین،اعتصاب معلمان وتحصن مجلس از نشانگان بارز بحران های زنجیره ای در این دوره اصلاحات است. (اخوان کاظمی،1383: 8) اما دور دوم از سال 1380 شروع شد و با روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد در سال 1384 پایان یافت. در دور دوم اصلاحات،عملکرد سیاسی حالت عقلانی تر به خود گرفت و بر اعتدال گرایی و منطق گرایی در رفتارها تاکید شد.در این دوره،طبقات متوسط جدید و همه لایه های اصلاح طلب تلاش های همه جانبه ای را از طریق نهادهای مشارکت قانونی برای تصمیم گیری سیاسی و اجتماعی انجام دادند. اما دخالت حرفه ای و غیر قانونی رانت خواران در فرآایند نهاد های مدنی،برای تضعیف جامعه مدنی گام برداشتند و تمام آرزوهای مشارکت گنندگان انتخابات دوم خرداد را بر باد دادند. در مجموع این بخش از گفتمان اصلاحات که ناظر بر آزادی  به ویژه حقوق مدنی و سیاسی بود،فرصت ظهور و مجال بروز نیافت. (اخوان کاظمی،1383: 9)

 

3) عملکرد اقتصادی اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی:

       از نقاط مثبت دولت خاتمی در طول دو دوره از حیات اصلاحات،یکسان سازی نرخ ارز، تشکیل حساب ذخیره ارزی،اصلاح سیستم مالیاتی، اجرای قانون سرمایه گذاری خارجی، شروع ایجاد بانک های و بیمه های خصوصی، توسعه بورس های استانی،پایه ریزی شبکه شتاب، و ادامه سیاست های تعدیل اقتصادی دولت قبل. اما گردش اقتصادی دولت در زمان اصلاحات همانند دولت های قبل، برمبنای رانت و بر اساس الگوی رانتیریسم اداره شد. به این معنی که درطول 8 سال ریاست جمهوری محمد خاتمی و حاکمیت گفتمان اصلاحات، به رغم افزایش در آمدهای دولت از درآمدهای مالیاتی و صادراتی باز هم منبع اصلی در آمد دولت ازمنابع خدا دادی تشکیل می شد. در این میان یک سوم از در آمد نفت هم در صنایع نفتی، سرمایه گذاری شد.(تهرانی،1385: 1)

 

       گفته شده است که دولت خاتمی از 130 میلیارد 255 میلیون دلار،30 میلیارد و302 میلیون دلار را به حساب ذخیره ارزی وارد کرد. تولید ناخالص داخلی از سال 76 تا 83 از 291 تریلیون و769 میلیاردریال به 397 تریلیون و304 میلیارد ریال رسید. در مجموع تیم اقتصادی دولت خاتمی به دلیل نا هماهنگی و گرایش های اقتصادی و غلبه گرایش های خاص سیاسی نتوانست به رغم وعده هایش، قدرت خرید مردم و توان اقتصادی افراد جامعه را بالا ببرد. بخشی از ناکامی هادر طرح ساماندهی اقتصادی،به خاطر مدیریت های غیر حرفه ای بود که دولت خانمی را به سوءمدیریت دچار می کرد.(باشگاه اندیشه)

 

4) عملکرد  فرهنگی اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی:

       در طی فعالیت فرهنگی گفتمان اصلاحات ما شاهد نشر کتاب ها، فعالیت مطبوعات،آزادی بیان، بوده ایم.گفته شده است که مطبوعات در دوره دوم اصلاحات، تاثیر پذیری خود را از دست داد و ارزش های اجتماعی نتوانستند درست مدیریت شوند،چه بسا که این ارزش ها در جامعه با چالش های عمده ای مواجه شد.در این گفتمان استراتژی های فرهنگی جایگاه خاص خود را داشت . برای نمونه در این گفتمان بر روش های مسالمت آمیز، و کم هزینه،تشکیل جبهه عدم خشونت، احترام به کرامت انسانها،نفی هرگونه هتک حرمت، نفی تهاجم فرهنگی، نفی شکنجه،ترور،ارعاب،مداخله نکردن در حوزه خصوصی مردم،رعایت حقوقی شهروندی،دفاع از اصلی ترین ارزش های انقلابی و اسلامی مانند استقلال،آزادی،برابری وعدالت،وتفکیک قائل شدن میان حکومت دینی و دین حکومتی،تاکید می شد. (اخوان کاظمی،1383: 10)

 

5) عملکرد دیپلماسی اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی:

      مهمترین عملکرد گفتمان اصلاح طلبی در دیپلماسی،  اتخاذ رویکرد سازه انگاری و به تعبیری گفتمان فرهنگ گرای سیاست محور در حوزه سیاست خارجی بود. رویکرد سازه انگاری به عنوان پارادایمی میان رویکردهای واقع گرایی و لیبرالیسم،متضمن ایجاد اعتماد سازی و تنش زدایی در دستگاه دیپلماسی شد. طرح گفتگوی تمدن های محمد خاتمی دربرابر طرح برخورد تمدن های ساموئل هانتینگتن قرار گرفت. (ازغندی،1381: 31-18)در طی حاکمیت گفتمان اصلاحات در این سال ها، ما شاهد گسترش روابط ایران با دیگر کشور های منطقه بر اساس روابط متقابل و تعقیب منافع مشترک آنهم برمبنای نفی هرکونه سلطه گری و سلطه پذیری بوده ابم. از مهمترین کارویژه های دستگاه دیپلماسی در این سال ها، اعتماد سازی،فاصله گیری از رویکرد های تنش زایی و دشمن تراشی، تاکید بر نهادینه شدن مقررات حقوق بین الملل، تلاش در جهت کاهش تشنج درسطوح منطقه ای و بین المللی و تقویت و انسجام و وحدت کشور های اسلامی و غیر متعهد، بود. (ازغندی،1381: 31-18)

 

ب) آسیب شناسی جریان  اصلاحات در جمهوری اسلامی:

     آسیب های وارده بر جریان اصلاحات به لحاظ ساختاری،نظری ومعرفتی،عملکردی،گفتمانی،و آسیب های اجتماعی و جامعه شناختی،  قابل بررسی اند.

 

1) آسیب های ساختاری:

     به لحاظ ساختاری،گقتمان اصلاحات از ساختار غیر منسجم بر خوردار بود. از این حیث گفته شده است که این گفتمان از طیف وسیعی بر خوردار بود و چهل تکه بودن ویژگی بارز آن به لحاظ ساختاری بود.(تاجیک،1385: 4)در گفتمان اصلاحات ما شاهد گروه های بسیاری چون: تند رادیکال تا محافظه کار،افراد سنتی،افراد مدرن،روشنفکران نسبتا سکولار تا روشنفکران دینی و کسانی که دنباله رو جامعه دینی و کسانی که به دنبال یک جامعه غربی بوده اند،بوده ایم. از نظر کلیت ساختاری جریان اصلاحات آغازی بود در میان آغاز های متعددی که ما در طول 100 سال تجربه کرده بودیم و در واقع از نوع آغازهای بی فرجام که هنوز متولد نشده اند،مرگ آنها فرارسیده و نتوانستند ادامه پیدا کنند و تاثیرات عمیق و گسترده ای را در جامعه بر جا بگذارند. (تاجیک،1385: 5)

 

      وجه دیگر آسیب ساختاری جریان اصلاحات به فرآیند مقطعی بودن آن بود که ما شاهد گسست در تداوم آن در سال های اخیر بوده ایم. در این زمینه گفته شده است که جریان اصلاحات سال 1376 یک پروژه بود نه حکایت تاریخی و پروسه. (تاجیک،1385: 6)

 

     از ابعاد دیگر آسیب ساختاری باید به فقدان اهداف مشترک در گفتمان اصلاحات برای اصلاح طلبان باشیم. در گفتمان اصلاحات ما با اهداف بسیار متعدد ومتنوع مواجه بوده ایم. برخی از گروه ها، هدف خود را تحقق دموکراسی در کشور می دانستند و برخی گروه های دیگر دموکراسی منطبق با دین را در دستور کار داشتند و برخی هم دین منطبق بر دموکراسی را. برخی هم هدف خود را نوعی غربی شدن جامعه و سکولار شدن جامعه و برخی هم به دنبال یک جامعه دینی با نوعی قرائت خاص بوده اند. (تاجیک،1385: 6)

 

       فقدان ریشه تاریخی و   عدم انسجام و وحدت و نیز فقدان ایدئولوژی و فقدان رهبری و راهبرد  ورهیافت مشترک را باید از ابعاد دیگر آسیب های ساختاری اصلاحات دانست. در باره فقدان رهیافت منسجم باید گفت که متاسفانه گفتمان اصلاحات یک گفتمان چهل تکه بود و مشخصاً ماهیت پیوندی داشت نه غرسی. هویت آن همانند هویت هلوی انجیری بود که ترکیبی بود. همانند یک کشکول بود که همه چیز در آن یافت می شد. در درون این کشکول می توانستیم بسیاری از واژه های سنتی تا دینی،غربی و سوسیالیستی پیدا کنیم. (تاجیک،1385: 7)بر همین اساس بود که در بافت این گفتمان هم جامعه مدنی وجود داشت و هم مدینه النبی. هم تکثر و هم وحدت، هم سنت و هم مدرنیته ،هم اصلاح و هم انقلاب، هم خودی و هم غیر خودی، هم دیانت و هم سیاسیت، هم تثبیت قانون و هم تغییر آن، هم رادیکالسیم و هم محافظه کاری، هم نخبه گرایی و هم مردم گرایی.حتی بر سر مفهوم واژه اصلاحات وحدتی ایجاد نشده بود. (تاجیک،1385: 8)

 

      درباره فقدان ایدئولوژی در میان اصلاح طلبان با ید بگوییم که بسیاری از افراد به تاثیر از برخی جریانات روشنفکری در جامعه به این نتیجه رسیدند که ایدئولوژی یک دستگاه تمامیت طلب،جهانشمول،خودی دگر ساز،تقلیل گرا و جوهر گراست که مانع تحرک فکری وپلورالیسم معرفتی می شود،پس باید نوعی ایدئولوژی زدایی کرد و باید خود را از چنبره تنگ و باریک ایدئولوژی ها رها ساخت. برخی از افراد درون گفتمان اصلاحات بر این باور بودند که عصرحاضر،عصری است که از آن باید به پایان عصر ایدئولوژی ها یاد کرد. (تاجیک،1385: 9) ما باید بتوانیم به تنوع و تکثر فکری برسیم، در حالی که ایدئولوژی ها این اجازه را نمی دهند. به باور آنان،ایدئولوژی ها اجازه صراط های مستقیم را نمی دهند. ایدئولوژی ها حامل صرط هستند نه صراط ها. بر اساس همین ایدئولوژی زدایی بود که برخی از اصلاح طلبان به آفت جدایی دین از سیاست گرفتار شدند. یعنی بر نتابیدند که دینی باشد که با سیاست ممزوج باشد،زیرا  در دیدگا های آنان دین تولید ایدئولوژی می کرد. (تاجیک،1385: 9)

 

      افزون بر فقدان ایدئولوژی،ما با فقدان رهبری هم در جریان اصلاحات مواجه بوده ایم. (تاجیک،1385: 10) رهبری جنبش اصلاحات فاقد هرگونه ریشه و گذشته تاریخی بود و در شرایط خاصی خود را عرضه می کرد. نهایتاً اصلاح طلبان در راهبرد هم دچار شقاق و از هم گسیختگی بودند،به گونه ای که عده ای به دنبال تثبیت قانون بودند و عده ای به دنبال تغییر آن. عده ای هم به دنبال آن بودند که یک استراتژی دموکراتیک غربی را در جامعه راه بیندازند. (تاجیک،1385: 10) اگر بخواهیم گفتمان اصلاحات را به یک ارکستر تشبیه کنیم این ارکستر، فاقد رهبری برای یکسان نوازی بود،بنابراین فقدان این رهبری متضمن ایجاد آهنگ های نامطبوع  برای جریان اصلاحات بود که هم روح ها را مکدر می کرد و هم ذائقه ها را.در این ارکستر ،یکی در دستگاه شور می نواخت و دیگری در ماهور. یکی همایون را بر سه گاه ترجیح می داد و  دیگری آمادگی نواختن در چهارگاه  را داشت.نواهای دیگری هم چون نوا و راست پنجگاه مجال خود نمایی داشتند.البته در این ارکستر ناهماهنگ هم کسانی بودند که هم طالب بداهه نوازی بودند و هم پاپ.برخی هم  این هفت دستگاه را با هم به نوا  درمی آوردند. (تاجیک،1385: 10)

 

     فقدان یک فرهنگ سیاسی غنی اصلاحی را باید بعد دیگر آسیب ساختاری اصلاحات دانست،که می توان فقدان تجربه کار تشکیلاتی را هم به آن افزود. جبهه ای که در گفتمان اصلاحات تشکیل می شود،چهل تکه است که اجزای مختلفی دارد و نه به یک حزب شباهت دارد و نه به یک تشکل منسجم که بتوان درباره آن سخن گفت و این فقدان فرهنگ سیاسی موجب شد که جریان اصلاحات در فضای اصلی خود بیشتر به نخبگان  گرایش پیدا کند تا به پوپولیسم. (تاجیک،1385: 11)

 

2) آسیب های نظری و معرفتی:

      به لحاظ نظری و معرفتی، مهمترین آسیب وارده بر گفتمان اصلاحات،زبان و بیان و ادبیات مربوط در گفتمان اصلاحات بود. در این زمینه گفته شده است که جریان اصلاحات زبان و بیان ارتباط با توده ها را نداشت و تنها نخبگان می توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. (تاجیک،1385: 12) بنابراین نخبه گرایانه بودن زبان اصلاحات را باید، مهمترین ویژگی اصلاحات دانست. (تاجیک،1385: 12)گفتمان اصلاحات فراموش کرده بود که هفت دهک پایین جامعه به شکل دیگری فکر می کنند وگرایشات و تمایلات آنان چیز دیگری است،مشغله ها و دل مشغولی هایشان چیز دیگری است و این دغدغه ها هم خیلی باهم همخوانی ندارند و بیشتر در یک فضای تجریدی شبه روشنفکری به سر می برند. در همین راستا باید خاطر نشان کرد که بسیاری از رادیکال های اصلاح طلب، هویت نقیضی داشتند و خود را در رد و تخطئه دیگران تعریف می کردند. (تاجیک،1385: 13) این هویت نقیض مانع از آن می شد که آنها مسیر را به سوی آینده هموار کنند تا باز مردم به آنها اقبال نشان دهند. اغلب رادیکال های اصلاح طلب بیشتر منتظر این بودند که ببینند چه کسی کجا سخنرانی می کند و چه کسی در کدام روزنامه مقاله می نویسد. همه دغدغه ها و دلمشغولی ها این بود که چطور جواب بدهند و چگونه مقابله کنند. به لحاظ معرفتی  ماکرو فیزیک قدرت بر فضای  گفتمان حاکم بود نه میکرو فیزیک آن. (تاجیک،1385: 14)

 

     به لحاظ نظری و معرفتی برخی دیگر از مولفه ها را می توان در آسیب شناسی اصلاحات عرضه کرد که عبارتند از1) ،فقدان مبانی نظری مشخص،مدون وشفاف، 2) ایجاد فضای بسیار احساسی، و پرالتهاب، 3)شتاب زدگی و بی توجهی به اصل تدریج گرایی، 4) ناپختگی گروه های سیاسی و دامن زدن به تضاد ها در قالب توسعه سیاسی به قیمت از بین رفتن وفاق وانسجام ملی. (تاجیک،1385: 15)

 

       در جریان اصلاحات آسیب دیگری نظر وم عرفتی برسر مقدم داشتن توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی اتفاق افتاد. لایه های افراطی و موثر بر گفتمان اصلاحات باورشان بر آن بود که با مقدم داشتن توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی، وبا تاکید بر لیبرال دموکراسی وارکان آن به جای تاکید بر حفظ ارزش های انقلاب و با ایجاد فضای آزاد بر ابعاد اقتصادی،فرهنگی واجتماعی به جای تقابل با فرهنگ مهاجم غرب،خواهند توانست مخاطبان و مشتریان بسیاری را جذب کنند. اما به رغم کسب موفقیت های مقدماتی، این سیاست با شکست مواجه شد و بر جریان توسعه سیاسی پایدار وتحزب سالم و کارآمد وتقویت،استحکام و رشد آنها،آسیب های سختی از این موضع وارد شد. (تاجیک،1385: 16)

 

       از ابعاد دیگر  آسیب های معرفتی و نظری باید به عرضه نظریه های ترجمه ای، توجه نکردن به مشکلات و ملموس جامعه ایرانی و به طور جامع و مدون نظریه پردازی نکردن در باره موضوعات مهمی همچون منافع ملی،مردم سالاری دینی، جامعه مدنی،آزادی،عدالت و تکثر گرایی اشاره کرد، زیرا این جنبش حتی از واژه اصلاح طلبی که ادعای آن را داشت تعریف دقیقی عرضه نکرد. همین ضعف تئوریک مورد اشاره شخصیت هایی چون آیت اله اشمی رفسنجانی قرار گرفت. (تاجیک،1385: 17)

 

3) آسیب های عملکردی:

     گفتمان اصلاحت به لحاظ عملکردی نتوانست عملکرد قابل ملاحظه و قبولی را عرضه کند.آفات عملکردی گفتمان اصلاحات را می توان شامل موارد زیر دانست:

1)در چنبره حزب دولتی قرار گرفت،2) فعالیت های احزاب وگروه های سیاسی اصلاح طلب،مقطعی،موسمی ومرکز گرا بود،3) در گفتمان اصلاحات،تشتت وتفرقه انگیزی وکم توجهی به انسجام و وفاق ملی وجود داشت.،4) گفتمان اصلاحات خاصیت قیم مآبی داشت و ائتلاف ها و انشعاب ها در آن،کم بنیاد و مکرر بودند،5) بر گفتمان اصلاحات شعار زدگی، تک سویه نگری،ضعف نگرش های واقع گرایانه و کاربردی وجود داشت،6) در گفتمان اصلاحات ضعف آموزش وتربیت سیاسی وجود داشت.،7) بی برنامگی،ضعف در حوزه های تئوری پردازی و بومی نگری،در گفتمان اصلاحاتوجود داشت، 8) در گفتمان اصلاحات ما شاهد ضعف شایسته سالاری و تخصص گرایی وغلبه فرهنگ فرد محوری بوده ایم.،9) در گفتمان اصلاحات به رغم شعار قانونگرایی، پای بندی به قانون، موضعی از اعراب نداشت،10) در گفتمان اصلاحات ما شاهد کم بهره گی از اخلاق سیاسی واسلامی بودیم،11) در گفتمان اصلاحات ما شاهد افراطی گری وکم توجهی به مصالح ومنافع ملی بوده ایم.(نظری،1386: 2)

 

 

4) آسیب های اجتماعی و جامعه شناختی:

 به لحاظ جامعه شناختی، مهمترین آفت جریان اصلاحات ارائه نوع برخورد و رفتار سیاسی رادیکال در جامعه و فضای گفتمانی بود. بخش مهمی از تندروی های جبهه دوم خرداد توسط اصلاح طلبان تجدید نظر طلب صورت گرفت. اینان در واقع گروهی از فعالان سیاسی و نخبگان فکری بودند که با گذشت زمان نسبت به مبانی فکری وارزش های اصلی نظام جمهوری اسلامی دچار تردید شده بودند و با طرح گذار از انقلاب  وقانون اساسی به دنبال تغییر در ساختار ها و بنیاد های نظام و استحاله آن به شکل دموکراتیک آرام وخزنده،بودند.آنها که سابقه چپ گرایی داشتند،با تغییر فکری و گردش به راست کوشیدند که گفتمان اصلاح طلبی تجدید نظر طلب را برای تحقق لیبرالیسم در جامعه مسلط گردانند. در باور اصلاح طلبان تجدید نظر طلب،اصلاحات باید بر پایه حقوق بشر و دموکراسی غربی و در قالبب مدل نوگرایی دینی بنیان گذاری شود.(افروغ،1386: 7)

 

    رئیس دولت اصلاحات به وجود این گونه تندروی ها در جبهه خویش اعتراف کرده بود. او با غیر واقع بینانه دانستن برخی توفعات مطرح شده در دوران اصلاحات، اظهار داشته است که: بدون اینکه بخواهیم کسی را محکوم کنیم،از این نکته نیاید بگذریم که هم در طرح مسائل و هم در پی گیری آن تند رویی هایی وجود داشت و همین مسئله مانع طرح  اولویت هایی اصلاحات به صورت گام به گام شد. (افروغ،1386: 7)

 

      از ابعاد دیگر آسیب های اجتماعی و جامعه شناختی اصلاحات، سیاست زدگی در عرصه مدیریتی کشور، جناحی شدن و ضعف شایسته سالاری آن بود. علی رغم آنکه شایسته سالاری یکی از اهداف اصلی و شعار های گفتمان جدید بود، اما نه تنها تحقق نیافت، بلکه برای اولین بار وابستگی حربی و جناحی به صورت آشکارا یکی از ملاک های انتخاب نخبگان و مدیران اعمال شد،چنانکه در شهرستان ها،عمدتاً روسای ستادهای انتخاباتی رئیس جمهور به فرمانداری یا استانداری رسیدند. نمایندگان موافق هنگام معرفی وزرا به مجلس، آشکارا ریاست ستاد انتخاباتی را یکی از ویژگی های مثبت نامزدها وزارت قلمداد کردند. (افروغ،1386: 7)

 

        بعد دیگر آسیب های اجتماعی و جامعه شناختی جریان اصلاحات،برداشت نادرست از آزادی بود تا جایی که خود مسئولان احزاب موتلف با جبهه دوم خرداد بدان اعتراف و با تاسف اظهار کرده اند که شعار آزادی طرح شده بعد از دوم خرداد،مترادف با بی بند و باری تلقی شد. متاسفانه پیامد های تعبیر کردن آزادی به هرج ومرج و بی وبند و باری، دور از واقعیت نبود که یکی از نتایج آن از سال 1376 به بعد و طی دوران دولت اصلاحات،افزایش شاخصه های جرم وجنایت در کشور بود. از سوی دیگر در گفتمان اصلاحات تحقق شعار آزادی،نسبت به گفتمان های رقیب و منتقدان به درستی عملی نشد. نیروهای دولت اصلاحات اگر چه شعار آزادی و حق بیان سر می دادند،ولی در عمل اجازه اظهار نظر را به مخالفان ندادند. آنها با به وجود آوردن حلقه تنگی از روزنامه های معروف به روزنامه های زنجیره ای، هر صدای مخالفی را خفه کردند و اجازه نقد را از همه مخالفان گرفتند. (افروغ،1386: 8)

 

     در همین راستا و به لحاظ جامعه شناختی، یکی از دلایل نا کار آمدی و افول گفتمان اصلاحات،نگرش تک بعدی به توسعه سیاسی بود. متاسفانه چرخه تقارن نداشتن توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی در بعد از انقلاب به گونه ای مکرر تکرار شده است. اگر از ایام جنگ که موضوع اصلی دفاع از کشور بود،چشم پوشی کنیم، در دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی و حکومت یابی گفتمان سازندگی،شعار و راهبرد اصلی توسعه اقتصادی با تاکید بر سیاست تعدیل اقتصادی،سازندگی وآبادانی کشور بود که به توسعه سیاسی توجه لازم نشد و اعمال نیمه کاره سیاست تعدیل اقتصادی بدون توجه به تمهید زیر ساخت ها و توسعه فرهنگی وسیاسی لازم،شکاف های طبقاتی و وضع معیشتی مردم را بدتر کرد. (افروغ،1386: 9) در نتیجه ارزش های اسلامی،انقلاب،اصول گرایی و عدالت خواهی تا حدودی کم رنگ شد. مسئله اخیر یعنی تقارن نداشتن گفتمان دولت اصلاحات با تقدم بخشی به توسعه سیاسی، لزوم استقرار جامعه مدنی وگسترش تحزب و آزادی های مدنی تکرار شد و وجوه توسعه اقتصادی،فرهنگی وتوجه به وضع معیشتی مردم به کلی فراموش شد. توسعه سیاسی آمال و آرمان اصلی و علاج نهایی دردها وآلام کشور شد. در حالی که بهبود سطح زندگی اقتصادی و رشد اجتماعی در مباحث علمی توسعه،شرطی اساسی در توسعه سیاسی بود. حتی کسانی چون: رابرت دال،کارل دویچ،لرنر  دیگران توسعه اقتصادی را بر توسعه سیاسی مقدم دانسته و معتقد بودند که بدون رسیدن به حدی از رفاه و توسعه اقتصادی نمی توان به توسعه فرهنگی رسید. توسعه فرهنگی لازمه توسعه سیاسی است،بنابراین توسعه اقتصادی وتوسعه سیاسی، لازم و ملزوم یکدیگرند و ارتباط وتعامل تنگاتنگی با توسعه فرهنگی دارند. (افروغ،1386: 10)

 

       از این رو گفتمان اصلاحات از سال1376 تا 1384 به شیوه ای افراطی بر توسعه سیاسی تاکید کرد و از توسعه اجتماعیی،فرهنگی و اقتصادی غافل شد. به دنبال آن علاوه بر افزایش نا هنجاری های فرهنگی واجتماعی،مشکلات معیشتی مردم همچنان حل نشده باقی ماند. طرح انتظارات بی جا،ایجاد توقعات گسترده و تاکید افراطی بر توسعه سیاسی،بخش عظیمی از توده ها را به صحنه سیاست کشانید و فضای جامعه را به شدت سیاسی کرد. این در حالی بود که توسعه سیاسی ناقص ایجاد شده در حدی نبود که مطالبات و توقعات جدید و مبنی بر مشارکت سیاسی را پاسخ دهد. (افروغ،1386: 11)

 

      این نکته نیز در خور تامل است که عملکرد مجلس ششم که اکثریت کرسی های آن در اختیار طرفداران جریان اصلاحات بود، به خوبی بیانگر این نگرش تک سویه و غفلت از جنبه های غیر سیاسی بود.در این مجلس،بخش عمده ای از توان نمایندگان برای موضوعاتی مانند آزادی،مطبوعات ومسائل توسعه سیاسی به کار گرفته شد. چنانکه سه فراکسیون دوم خرداد،مشارکت واقلیت که بیشترین اعضا و به تبع آن بیشترین تعداد نطق ها را به خود اختصاص داده بودند،در نطق پیش از دستور خود،بیشتر مسائل سیاسی را بیان می کردند..تعداد پرسش های نمایندگان از وزرا نیز نشان دهنده میزان توجه آنان به امور مربوط به وزراتخانه های گوناگون است. در مجلس ششم شصت وچهار مورد از وزیر کشور، دوازده مورد از وزیر اقتصاد و دارایی و چهار مورد از وزارت بازرگانی سوال شده است و وزارات کشاورزی نیز فقط دو مورد از سولات نمایندگان را به خود اختصاص داده است. (افروغ،1386: 12)

 

5) آسیب های گفتمانی:

      مهمترین آسیب گفتمانی، واکنش های ضد اصلاحی گفتمان رقیب موسوم به گفتمان اصول گرایی بود. مولفه هایی چون: خصلت ایدئولوژیک، قائل به تقدیس جنگ، نزاع و خشونت، ستیزه ورزی با دموکراسی، جامعه مدنی و لیبرالیسم، مخالفت با تحول در ساختار دولت ایدئولوژیک وکاریزماتیک،تفبیح دانستن اصلاحات و جامعه مدنی،فرا قانونی داشتن ایدئولوژی، را می توان از مهمترین خصوصیات جنبش ضد اصلاح  دانست. تحت جو موجود بر جامعه، متاسفانه در دولت وگفتمان اصلاحات در سال های 1376 تا 1384 کشور درگیر شدید ترین تشتت های حزبی وجناحی بین دوگفتمان بود  وبدین خاطر فضای تنش و تشنج بر کشور حاکم شد. به هر حال بخش زیادی از این فضای تشنج آمیز،حصل تندروی های وشعار های افراطی لایه تند رو و احزاب و گروه های دوم خرداد بود که رویه تقابلی جناح و گروه های گفتمان اصول گرایی را تقویت می کرد و این درحالی بود که به طور مکرر محمد خاتمی پرهیز از چنین جوی را هشدار می داد.(اخوان کاظمی،1383: 15)

 

     گفتمان اصلاحات علی رغم پاره ای از دستاوردها مثبت در عرصه توسعه سیاسی کشور با قدرت طلبی،انحصار خواهی و کشمکش های حزبی،فضای سیاسی کشور را دچار بحران ها و بی ثباتی های فراوان کرد و با بالا گرفتن اختلافات،تنش ها و در گیری ها حزبی و غیر حزبی،نهادینه سازی توسعه و مشارکت سیاسی ممکن نشد. همان طوری که انتخابات دوم شورای شهر نشان داد که مردم از این درگیری ها و سخنان تکراری خسته شده اند،در نتیجه با کمیت بسیار کمتری در این رای گیری شرکت کردند. از سویی توجه نکردن به برخی از مطالبات دینی،انقلابی، اقتصادی ومعیشتی آنهم در فضایی آکنده از سیاست زدگی،نوعی سرخوردگی از مباحث توسعه سیاسی را  در آحاد جامعه به ویژه جوانان، ایجاد کرد. (اخوان کاظمی،1383: 16)

 

نتیجه گیری واستنتاجات نظری:

       در مطلب حاضر ضمن تبیین کلیت مفهومی و نظری و پیشینه اصلاحات در تاریخ سیاسی واجتماعی ایران، جریان شناسی اصلاحات ایران معاصر در سه بعد چگونگی شکل گیری،فعالیت وعملکرد و آسیب شناسی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. در باب کلیت مفهومی ونظری اصلاحات با در نظر گرفتن مفروضه هایی برای این جریان در تعریف آن گفته شد که  اصلاحات چیزی جز به اختیار گرفتن عقلایی محیط طبیعی واجتماعی نیست که در فرآیند آن سازوکار های مشکل گشا و حرکت های رو به پیش در مهندسی اجتماعی، اتخاذ می گردد. در باب پیشینه اصلاحات در تاریخ سیاسی واجتماعی ایران گفته شد که این جریان توانست در سه دوره از تاریخ ایران یعنی در مقابل پاتریمونیالیسم قاجار و مشخصا در قالب جنبش مشروطه، در مقابل پاتریمونیال مطلقه پهلوی در قالب نهضت ملی و در مقابل استیلای سنت گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب اسلامی در 1376 و در قالب جنبش دوم خرداد مجال ظهور یابد.مهمترین نشانگان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم قاجار در اقدامات اصلاحی عباس میرزا،قائم مقائم،امیر کبیر وجنبش مشروطه خود را نشان داد. در همین راستا، دومین دور ازجریان اصلاحات در مقابل پاتریمونیالیسم پهلوی و مشخصا در قالب نهضت ملی و مشخصاً در اقدامات مصدق مجال بروز یافت. به دنبال آن گفته شد که سومین دور از جریان اصلاحات در ایران، در قالب جنبش دوم خرداد و در مقابل استیلای سنت گرایی ایدئولوژیک پس از انقلاب در سال 1376 شکل گرفت که ظهور این دور از اصلاحات،در حقیقت بر اثر کم توجهی های گفتمان اصول گرایی به موضوع های فرهنگی،اجتماعی و توسعه سیاسی به وجود آمد. در باب،شکل گیری اصلاحات درطول سال های 1376 تا 1384 زمینه هایی چون:ساختاری،اقتصادی، اجتماعی،سیاسی،فکری و عقیدتی و فرآیند جهانی شدن در نظر گرفته شد. در همین راستا، ابعاد عملکرد و فعالیت این دور از گفتمان اصلاحات در طیف هایی چون: فکری، سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و دیپلماسی، مورد ارزیابی قرار گرفت متعاقب آن در باب آسیب شناسی گفتمان اصلاحات دوران اخیر، آسیب های ساختاری،نظری ومعرفتی،عملکردی،گفتمانی،و آسیب های اجتماعی و جامعه شناختی، به عنوان مهمترین آسیب های وارده بر این دور از گفتمان اصلاحات، مورد شناسایی واقع شده اند.

 

       نظر به موانع موجود بر نظام سیاسی ایران در گذار به دموکراسی،در شکل نظری وعملی باید اذعان داشت که اصلاحات سیاسی به عنوان یکی از ابزار های فرایند گذار به دموکراسی در ایران است. مهمترین ویژگی اصلاحات در ایران را باید در ویژگی تداوم نیافتگی آن مورد ملاحظه قرار داد.شکاف وگسست در اصلاحات آنهم در ادوار متعدد تاریخ ایران،موجب ضعف نهادینگی رویه های دموکراتیک ومشخصاً اصلاحات در نظام سیاسی این کشور شده و فرآیند گذار به دموکراسی را با چالش های جدی مواجه کرده است. از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که در پذیرش اصلاحات این دور از تاریخ سیاسی، نظام جمهوری اسلامی از همان آغاز با چندین بحران متراکم مواجه بوده است، هرچند برخی از این بحران ها به ویژه پس از سال 1368 بروز آشکار تری یافت.برخی از این بحران ها نتیجه فشار های فرآیند دموکراتیزاسیون از درون بوده که از همان آغاز کم و بیش  در درون نظام سیاسی حضور داشته و در مقابل برخی دیگر از بحران ها و یا برخی از وجوه آنها آنهم در نتیجه فشار های فرآیند جهانی شدن،بر نظام سیاسی عارض گردید. بطور کلی فشار های دموکراتیزسیون از داخل و فشار های جهانی شدن از خارج که با یکدیگر مرتبط هستند،دست به دست هم داده و نظام سیاسی ایران را که دارای ویژگی های مختص خود است،با بحران مواجه ساخته اند. این ویژگی ها را باید در ویژگی های اصلی دولت ایدئولوژیک،ویژگی های اصلی جنبش اصلاحات و ویژگی های ضد اصلاحی گفتمان رقیب خلاصه کرد.حال با توجه به چنین شرایطی، و با توجه به بحران ها و چالش های موجود،مهمترین راهکار های نظام سیاسی در گذار به دموکراسی چیست؟ به نظر می رسد که نظام سیاسی ایران باید خود را در پذیرفتن نرم ها و مولفه های گذار به دموکراسی ملزم نماید که این مولفه ها  را باید در نظام هایی جست که در فرآیند گذار به دموکراسی آن را تجربه کرده اند. در این راستا باید مهمترین مولفه های گذار به عبارتند از: رفع بحران مشروعیت یا بحران ایدئولوژی،رفع بحران کارآیی یا کارآمدی، رفع بحران همبستگی در نخبگان سیاسی یا طبقه حاکم،رفع بحران سلطه واسیلا، و رفع بحران مشارکت سیاسی جست. طبیعی است که نظام سیاسی با رفع بحران های مزبور پیش روی نظام سیاسی،به معضل نهادینه شدن دموکراسی واصلاحات  در نظام سیاسی خود پایان همیشگی دهد.

منابع ومآخذ

الف) کتاب ها

1)آدمیت،فریدون،امیر کبیر وایران،ترجمه عبدالله شیبانی ومرتضی وکیلیان، تهران،خوارزمی،1354.

2) ازغندی،علیرضا،نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران،قومس،1379.

3) ازغندی،علیرضا،در آمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران،تهران،قومس،1385.

4) ازغندی،علیرضا،سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران،قومس،1381.

5)بشیریه،حسین،دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران، تهران،نگاه معاصر،1381.

6)زرین کوب،عبدالحسین، روزگاران ایران، تهران،انتشارات علمی،1375.

7)فوران،جان،مقاومت شکننده، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا،1382.

8) میر احمدی،سید حسین،انقلاب اسلامی ایران،اسلام شهر،دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلام شهر،1387.

 

ب) مقالات

1) اخوان کاظمی،بهرام، آسیب شناسی گفتمان اصلاح طلبی.1383.

2)افروغ،عماد،فرآیند اصلاحات در دولت خاتمی،روزنامه اعتماد.

3) تاجیک، محمد رضا،اصلاحات در دولت خاتمی، روزنامه مردم سالاری.

4) تهرانی،محمد مهدی،دستاورد های اقتصادی دولات خاتمی،سایت باز تاب.

5)حاجی پور،چگونگی دگر دیسی گفتمان اصلاحات،روزنامه شرق.

6) دهشیری،محمد رضا،آسیب شناسی اصلاحات در ایران،روزنامه اعتماد ملی.

9) باشگاه اندیشه. گزارشی از اصلاحات دولت خاتمی.

دانلود دکلمه (( عشق عمومی )) - شعر و صدای (( احمد شاملو))

   این دکلمه زیبا رو از آلبوم صوتی و دفتر شعر (( باغ آینه )) انتخاب کردم. امیدوارم خوشتون بیاد.


  


  اشک رازی ست

  لبخند رازی ست

  عشق رازی ست

 

  اشک آن شب لبخند عشقم بود ...

 

  قصه نیستم که بگویی

  نغمه نیستم که بخوانی

  صدا نیستم که بشنوی

  یا چیزی چنان که ببینی

  یا چیزی چنان که بدانی


  من درد مشترکم

  مرا فریاد کن


  درخت با جنگل سخن می گوید

  علف با صحرا

  ستاره با کهکشان

  ومن با تو سخن می گویم

 

  نامت را به من بگو

  دستت را به من بده

  حرفت را به من بگو

  قلبت را به من بده


  من ریشه های تو را دریافته ام

  با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

  ودستهایت با دستان من آشناست

  در خلوت روشن با تو گریسته ام

  برای خاطر زندگان

  ودر گورستان تاریک با تو خوانده ام

  زیباترین سرودها را

  زیرا که مردگان این سال

  عاشقترین زندگان بوده اند

 

  دستت را به من بده

  دستهای تو با من آشناست

  ای دیر یافته با تو سخن می گویم

  بسان ابر که با توفان

  بسان علف که با صحرا

  بسان باران که با دریا

  بسان پرنده که با بهار

  بسان درخت که با جنگل سخن می گوید

  زیرا که من

  ریشه های تو را دریافته ام

  زیرا که صدای من

  با صدای تو آشناست.


  لینک دانلود این دکلمه


 

دانلود آهنگ (( شب دلتنگی)) از ((حسین زمان))

  این آهنگ رو خیلی دوست دارم. حس عجیبی تو فضای شعر و موسیقی این آهنگ وجود داره. امیدوارم خوشتون بیاد.  

  

  تو کی بودی ای مسافر           که منو در من شکستی 

  رفتی اما در دل من                 تو همیشه زنده هستی                                                           

  

   


  تو کی بودی که به یادت                  باید آواره بمونم
  پا به پای باد شبگرد                      
برم و از تو بخونم
 

  انتظار دیدن تو منو آروم نمیذاره
  مث بغضی که گلومو بسته اما نمیباره
  

  گم شدم تو شهر ظلمت                     رد پایی تو شبام نیست
  با صدای هق هق من                       
کسی اینجا آشنا نیست
 

  ای صدای آسمونی                          پرم از هرچه شنیدن
  کاشکی میشد پر کشیدن                   
به هوای با تو بودن

 

  انتظار دیدن تو منو آروم نمیذاره
  مث بغضی که گلومو بسته اما نمیباره
 

 

  لینک دانلود این آهنگ

دانلود کتاب (( در پشت پرده های انقلاب - اعترافات شفیع زاده ))

  او یکی از اعضای محافظ آیت الله خمینی بود که در سال ۵۶ در سوریه بدستور   

  قطب زاده ، ابراهیم یزدی ، بنی صدر و ... دوره آموزش نظامی مخصوص و چریکی 

  گذرانده و از زندان اصفهان و روستای قهدریجان به فرانسه و دمشق و لیبی (طرابلس) 

  فرستاده میشود. در سال ۵۷ با آیت الله خمینی به ایران باز میگردد. وی همچنین از 

  بنیانگذاران سپاه پاسداران میشود.

 

 

  جلد دوم این خاطرات که بیشتر در باره فرار شفیع زاده از ایران نوشته شده است پس     

  ازدرگذشت ویراستار آن ، سیاوش بشیری هرگز به چاپ نرسیده است. لازم به یادآوری 

  است  که دو سال بعد کتابی با همین عنوان منتشر شده است که هیچگونه ربطی با این 

  کتاب ندارد.


  به دوستان پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونن.


  لینک دانلود این کتاب